۳۰ سال است کسی زنان روستا را ندیده است
در اینجا هیچ زنی را از خارج از مجموعهشان راه نداده و زنان اینان را نیز تا به حال کسی ندیده. ۳۰ سال است زنان در اینجا حبساند. گفته میشود به اختیار خودشان است و هر کسی خواسته از اینجا رفته. مثل خانوادههایی که زندهگی با این سبک و مرام را تحمل نکرده و برای همیشه از قلعه خارج شدهاند. چند خانهی بزرگ در قلعه پس از خروج آن خانهوادهها خالی مانده است. ولی خانهوار جدیدی بعد از آن هم اضافه نشده. در اینجا حتی کتابهای چاپی هم راه ندارد.
گفته میشود چند نسخهی خطی گرانبها نزد اهالی است و در هر خانه هم یک جلد توضیحالمسائل مجتهدشان که آن هم دستنویس است.
از شایعات دیگریکه سرزبانهاست اینکه اینان هر جمعه صبح شمشیرهایی دارند که آن را صیغلی کرده اسبانشان را تیمار میکنند تا به محض ظهور منجی، به یاریاش بشتابند.
دکتر حسین عسگری البرز پژوه در گفتوگو با خبرنگار فارس در رابطه با سبک زندگی اهالی این روستا میگوید: اهالی روستای ایستا تأکید میکنند که سبب اصلی پرهیزشان از زندگی امروزی به جهت تشابه آن به زندگی کفار و بدعت بودن آنها است. به زیارت امامان شیعه نمیروند زیرا استفاده از وسایل نقلیه امروزی را جایز نمیدانند. آنها خود را مستطیع نمیدانند و به حج نمیروند زیرا عزیمت به حج به آن شکلی که میخواهند برایشان موانعی همانند گذر از مرز و استفاده از شناسنامه و وسایل نقلیه امروزی را در پی دارد.
نگارنده اثر «پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» ادامه میدهد: اهل روستای ایستا اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رؤیت خویش تعیین میکنند. به رؤیای صادقه معتقدند و در تأیید روش زندگی خود به خوابهای معنوی استناد میکنند. اهل توقف به شدت منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند و بر این نظر هستند که اکنون آخرالزمان است و آخرالزمان از دوره مشروطیت آغاز شده است. ایمان در نگاه آنان از جنس تعهد است از همین منظر عقل را وظیفهساز نمیدانند و وجود آن را فقط برای وظیفه شناسی ضروری میپندارند.
این پژوهشگر میگوید: در اعیاد و سوگوارییها نیز مراسم خاصی برگزار نمیکنند. اهل توقف در هیچ فعالیت سیاسی و اجتماعی شرکت نمیکنند و باورهای خود درا نیز تبلیغ نمیکنند. کم عیبترین حکومت دوران غیبت کبری را قاجاریه میپندارند! بنابراین برخی از آنها تلاش میکنند نسب خود را به قاجاریه برسانند.
برای خرید مایحتاج خود همانند، پارچه، میخ و مقدار بسیار کمی آهن و شیشه و مانند اینها به شهر طالقان میروند و خودشان آهنگری و نجاری دارند.
چندان مالکیتی برای اموالشان در میان خود نمیبینند و بر سر اموال با کسی نزاع نمیکنند و اگر کسی در دارایی آنها تصرف کند با او درگیر نمیشوند و از مال خود چشمپوشی میکنند.
در دهکده آنها کسانی را میتوان سراغ گرفت که تنها ۲ یا ۳ بار به بیرون از محل سکونتشان رفتهاند امرار معاش آنها از فروش املاک موروثی در شهر تبریز و فروش گاو و گوسفند صورت میگیرد.
اهل توقف افراد غیر از خود را «اهل بیرون» مینامند در بخشی از اراضی آن روستا کشاورزی و دامپروری کاملاً سنتی انجام میپذیرد. برای تردد از اسب و قاطر استفاده میکنند و در توجیه این رفتار میگویند که به ناچار و به جبر از صنعت و ابزار جدید استفاده میکنند.
احمد شریفی یکی از اهالی طالقان که فرصت رویارویی و صحبت با آقای ضیایی رهبر این روستا را داشته میگوید: بر خلاف داستان سرایی های زیادی که در مورد اهالی این روستا میشود بسیار مردم مهربانی هستند و حتی از ما که بدون اجازه وارد ملک آنها شده بودیم پذیرایی کردند. آنها اهل خلوتند و دوست ندارند کسی در زندگی آنها سرک بکشد. غذایشان محلی و طبیعی بوده و خوراکی که خاستگاه و چگونگی تولیدش معلوم نباشد مصرف نمیکنند و از خوردن گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفاع آفات نباتی به عمل آمده باشد به شدت پرهیز میکنند.
شریفی میگوید: اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیتی ایران به شمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لولهکشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و رایانه استفاده نمیکنند.
وی ادامه میدهد: آقای ضیایی خودش برای من میگفت که برخی چهره های سیاسی و شخصیت های فرهنگی برای دیدنش میآیند. از دکتر صالحی انرژی هسته ای گرفته که خودش هم طالقانی است تا مسعود ده نمکی و مهدی نصیری و برخی دیگر. البته ارتباطی بین آنها نیست بلکه جذابیت این مردم با این مدل سبک زندگی و صفا و بی آلایش بودن این مردم آن ها را هر چند وقت یکبار اینجا میکشاند.
اسب هایی که ۲ تا ۱۰ میلیارد قیمت دارند
شریفی میگوید: یکی از درآمدهای اصلی اهالی روستا که البته سرگرمی و تفریحشان هم هست؛ پرورش اسب های اصیل عربی است. یکبار آقای ضیایی به من گفت ما قبلا یک اسب از اصطبل امیر قطر خریدیم و همه این اسب ها که اینجا میبینی از نسل همان اسب هستند. شاید باورتان نشود اما اسب هایی که در این روستا هستند از ۲ تا ۱۰ میلیارد قیمت دارند!
خودشان هم زین و پالان دست دوز تولید میکنند اما این درآمد سرشار جایی از روستا خود را نشان نمیدهد و جز به حد ضرورت تولید نمیکنند و نمیخورند و نمیپوشند.
اینان مردمانیاند که چون تابلوی نقاشی زندگی کرده و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات یدک میکشند. اگرچه ورود به روستا علی رغم درخواست های مکرر از اهالی برای ما میسر نشد اما همین میزان اطلاعاتی که از برخی افراد مطلع بدست آمد نشان میدهد زندگی اهالی این روستا برای ما که عادت به استفاده از امکانات متعدد داریم و هر روز هم ابراز و اسبابی جدید پای به زندگی ما باز میکند چقدر عجیب و غیر قابل تصور میتواند باشد. البته اهالی این روستا به دلیل اینکه ازدواجی خارج از روستا انجام نمیشود رفته رفته در حال کاهش هستند اما قطعا گفتنی های زیادی در رابطه با زندگی آنها و آنچه در این سی سال عزلت تجربه کرده اند وجود دارد که شاید روزی بیشتر برای ما روشن شود.
Comments
Post a Comment